بارها گفته ام این شهر بهار ندارد
باغ ندارد
بهارنارنج ندارد
و آدم اگر دلش بگیرد
دردش را به کدام پنجره بگوید
که دهانش پیش هر غریبهای باز نشود ؟


لیلا کردبچه
+عنوان از سید علی میر افضلی
+عنوان از سید علی میر افضلی
من پیش این دریچه
چشم به راه بهارم...
می دانم
سبزتر از جنگل
هیچ وسعتی بهار را نسرود
و سرخ تر از شهید
هیچ دستی در بهار
گلی نکاشت!
شازده کوچولو پرسید از کجا بفهمم وابسته شدم؟
به اختیار خودت آمدی
و به اختیار خودت رفتی .
این اجازه را قانون اختیار به تو می دهد ،
اما چه کسی
رد پاهای عمیق تو را
در من پاک می کند ؟
کاظم خوشخو
هیچ وقت یکی را
خارپشتی شده ام ناشناس
که تیغ هایش دنیای امنی برایش ساخته
اما حسرت نوازشی عاشقانه تا ابد بر دلش مانده است...